بنابر یک مطالعه علمی وقتی سه نفر یا بیش از آن برای حل یک مشکل پیچیده با هم وارد عمل میشوند، عملکرد بهتری نسبت به تعداد مشابهی از افرادی که به طور مستقل کار میکنند، خواهند داشت. اما نکته جالبتر این یافتهها این است که حتی گروههای دو نفره در حل مسائل پیچیده بهتر از افرادی که به تنهایی و مستقل کار میکردند، عمل نکردند. همچنین نتایج این مطالعه علمی نشان داد که عملکرد هر گروه بهتر از عملکرد بهترین فرد در گروه میباشد که به تنهایی و مستقل عمل میکرد. در این تحقیق بخوبی مشخص شد که اعضای گروه بهترین منابع و تواناییهای خود را برای دستیابی به نتیجه مطلوب با هم ترکیب می کنند.
بیشک کسانی که این مقاله را میخوانند به سهولت میتوانند این نتایج مهم را تنها به نوع خاصی از مشکل و مسائل یعنی مسائل فکری محدود کنند اما در واقع تحقیق مذکور درهای متعددی را بروی این امکان میگشاید که انواع دیگر مشکلات و مسائل نیز ممکن است از طریق خرد جمعی و کار گروهی آسانتر و حتی سریعتر حل شده و به انجام برسند. مطمئناً، ما می توانیم در اطراف خود شواهد متعددی بر صحت قدرت تصاعدی همکاری افراد با یکدیگر را ببینیم، با نگاهی ابتدائی میتوان دریافت که چیزهای کمی در جامعه ما وجود دارند که خارج از همکاری گروههایی از افراد با زمینه های مختلف تخصصی به وجود آمده باشند.
با این همه سوال چالش برانگیز این است که آیا گروهها بیش از افراد تمایلی به دستیابی به حقیقت دارند؟ آیا اگر یک گروه در معرض تصمیمگیری در رابطه با شخص، موقعیت و یا هر چیز دیگری قرار گیرند و دادههای کافی برای تصمیم گیری در دسترس باشد باز هم میتوان انتظار داشت که نتیجه بدست آمده بهتر از تصمیمگیری افراد بطور مستقل باشد؟ آیا تصمیم گیری گروهی نسبت به تصمیمگیری فردی میتواند در هر شرایطی دقیق تر، فراگیرتر و به طور مداوم برتر باشد؟
در نگاه اول بسیاری از مشاهدات از این فرضیه حمایت نمی کنند، نگاهی دقیق در هر مورد ممکن است خلاف این را نشان دهد. برای مثال، مخالفان تعمیم نتایج تحقیق بالا به تمام شئونات زندگی، به این تجربه تلخ تاریخی اشاره میکنند که چگونه در طول تاریخ گروههای بزرگی از مردم به این نتیجه رسیدند که انواع خاصی از افراد جامعه به مانند "یهودیان و کولیها" حق حیات ندارند و برای تحقق این نتیجه فجایع بشری بزرگی را خلق کردند. اما در مقابل باید گفت که گروههای بزرگتر دیگری نیز به مخالفت با این نتیجهگیری برخاستند.
البته نمیتوان با اشاره به یک یا چند واقعه تاریخی نتایج این مطالعه را زیر سئوال برد. برپایه نتایج این مطالعه علمی اساساً خلاقیت و در نتیجه توانایی حل مسئله زمانی افزایش مییابد که شخص بتواند با دیگران گفتوگو کند، یک ایده خوب اغلب توسط دیگری ایجاد میشود و مسیرهای اشتباه زمانی که افراد به صورت گروهی با هم کار میکنند، به سرعت شناسایی و رها می شوند. از سوی دیگر هنگامی که افراد بطور گروهی دست به همفکری میزنند احتمال حذف تعصبات در تصمیمگیری و حل مساله افزایش مییابد. باید یادآور شد که سوگیریهایی که افراد را از درک یا رسیدن به یک حقیقت خاص باز می دارد به طور طبیعی از فردی به فرد دیگر متفاوت است و همین واقعیت موجب کاهش دخالت سوگیری و تعصب در نتیجه نهایی کار گروهی میشود. اگر این سوگیریها به اندازه کافی در یک گروه متفاوت باشد به طوری که هیچ سوگیری خاصی به اکثریت پایبند نباشد، تأثیر هر سوگیری متناسب با اندازه گروه کاهش می یابد. حال با این شرح کوتاه میتوان به تشریح بدترین نسلکشیهای تاریخ بشریت پرداخت. گروههای همسویی که افراد عضو آن دارای کمترین تفاوت سوگیری بودهاند به نتایج هولناکی دست یافتهاند، افکاری که کمترین تاثیر را بر تصمیم گیری اشتباه داشتهاند.
شاید این توضیح دیگری باشد که چرا در مطالعه بالا، افراد متوسط میتوانند کارآمدتر از افراد برتر گروه در حل مسائل گروهی عمل کنند. شاید افراد معمولی گروه علاوه بر یک نظر مفید برای بهترین گزینه، به افراد برتر گروه کمک کنند تا خود را از تأثیر سوگیریهای منفیشان، حداقل بطور موقت رها کنند. با این همه مخالفان میتوانند به ارائه مشاهدات مهم دیگری برای رد تعمیم این نتایج به تمام شئونات زندگی بپردازند. به عنوان مثال تمصمیم گیری قریب به ٦٠ درصد مردم ایران در رای دادن به جمهوری اسلامی در سال ٥٨، میتواند یک نماد بارز این مساله باشد. در این میان خواننده شاید به یک فرضیه میانه دست یابد که برخی از گروهها در مورد برخی از چیزها بهتر و عاقلانهتر از افراد مستقل تصمیم میگیرند!؟
اما در دنیای کنونی و با تمام پیشرفتهایی که ما بدست آوردهایم و با وجود قدرت شبکه های اجتماعی که اکنون در اختیار ماست، باز هم گردآوردن گروههای بزرگی از متخصصان برای مطرح کردن سؤالات یا مشکلات خاص، فراتر از توانایی اکثر ما به نظر می رسد.
اما بهترین کاربرد بهره بردن از تصمیمگیری جمعی و استفاده از خرد جمعی برای هر کدام از ما، با توجه به تعصبات و منیتی که درون ما را فرا گرفته، به حاشیه راندن این تعصبات و منیتها میباشد که موجب ضربه زدن به هرگونه پروسه تصمیم گیری میشود. خرد جمعی به ما کمک میکند آنچه را ببینیم که توان دیدن آنرا نداریم. دوستان و خانواده ما اغلب می توانند چیزهای مهمی را در مورد ما ببینند که ما نسبت به آنها کاملاً نابینا هستیم. هنگامی که ما از خرد جمعی بهره میبریم، بینشی نسبت به فرآیندهای فکری و سوگیری های خودمان کسب میکنیم که ما از آن آگاه نیستیم. فرآیندهای فکری و سوگیریهایی که اغلب بر تصمیمگیری ما، تأثیر منفی میگذارند اما کنترلی روی آنها نداریم زیرا به سادگی از آنها آگاه نیستیم.
اگر در هنگام بهره بردن از خرد جمعی، به دقت به پاسخهایی که از جمع و گروههایی که به درستی انتخاب کردهایم گوش دهیم، اغلب مضامین مهمی را دریافت خواهیم کرد که در حال ظهور هستند، پیامهایی که اغلب کلید پیشرفت شخصی ما هستند. البته، دوستان نزدیک و خانواده ما ممکن است هنگام اظهار نظر و ارائه بینشی به ما نسبت به خودمان، تحت فشار قرار گیرند و احساس راحتی نکنند اما اگر در انتخاب افراد دقت کنیم، افرادی که به قضاوتشان اعتماد داریم، باید شجاعت آنرا داشته باشیم که به آنها کمک کنیم تا نظرات صادقانهشان را به ما بگویند، زیرا اگر آنها حقیقت را به ما بگویند و ما نیز شهامت گوش دادن بدون دفاع را داشته باشیم - در اصل، از خرد جمعی بهره بردهایم.