اقلیم کوردستان بعد از وقایع ١٦ اکتبر ٢٠١٧، مرحلهی سختی از آزمون سیاسی را تجربه میکند، که شاید با جرأت تمام میتوان گفت، یکی از سختترین مراحل تاریخی حیات سیاسی کورد طی یک قرن اخیر میباشد، مرحلهای که از آغاز تاکنون همراه با تحولات سریع منطقهای و افزایش تنشها میان ابرقدرتهای جهانی و منطقهای میباشد. اشغال دوباره مناطق کوردستانی توسط دشمنان کوردستان و توطئهی بینالمللی علیه رفراندوم کوردستان، ظهور دوبارهی داعش طی ماههای اخیر، کشته شدن قاسم سلیمانی، هجوم موشکی به مقرهای نظامیان آمریکایی در عراق و... از جمله رویدادهای این سالها میباشد. وقایعی که اقلیم کوردستان را در یک بازی پیچیدهی سیاسی با چندین بازیگر کە دارای منافعی متضاد هستند، قرار داده و هرگونه واکنش و تصمیمی از سوی کورد، بەصورت قابل توجهی بر معادلات این بازی تأثیرگذار خواهد بود. به همین خاطر و برای تحلیل تحولات اخیر اقلیم کوردستان، عراق و منطقه، با دکتر بابان الیاسی، محقق و کارشناس مسائل سیاسی، مصاحبهای داشتم که متن کامل آن در سطور زیر تقدیم خوانندگان باسنیوز میشود.
باسنیوز: بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی و عملیاتهای شبهنظامیان شیعه علیه آمریکا و مصوبهی اکثریت شیعە در پارلمان عراق مبنی بر خروج فوری نیروهای خارجی، شرایط امروز عراق را چگونه میبینید و به کدام سمت میرود؟
بابان الیاسی: بعد از سقوط رژیم دیکتاتوری صدام حسین در سال ٢٠٠٣ میلادی، کورد توانست از موقعیت مناسب و نیرومند خود بهره ببرد و بخشی از حقوق مشروع خود را در قانون اساسی عراق تثبیت کند. این دستاورد از سوی دولت بغداد و نیز برخی از کشورهای منطقه قابل هضم نبود و به همین خاطر بەصورت مستمر در پی آن بوده و هستند تا مفاد قانونی مرتبط با حقوق مسلم کورد، مثل ماده ١٤٠ قانون اساسی عراق و نیز وضعیت پیشمرگه و... را نقض و مانع از اجرائی شدن آن شوند، تا این مسألە بغرنج و غیرقابل حل باقی بماند.
بعد از کشتن قاسم سلیمانی و اقدام جناحهای شیعه در پارلمان عراق، احتمال زیادی وجود دارد که آمریکا مجبور شود نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج کند و یا مجبور شود تعداد آنها را بەشدت کاهش دهد. این تصمیم عراق، در صورتی که اجرائی شود، بیشک وضع اقتصای این کشور را بدتر و وخیمتر خواهد کرد. از سوی دیگر، با آغاز اعتراضات مردمی در عراق، بخش قابل توجهی از جریانات شیعه وابسته به ایران، قصد دارند که مسیر اعتراضات مردمی را منحرف کرده و آنرا به حرکتی ضدآمریکایی بدل کنند. در واقع تظاهرات گستردهای که مقتدی صدر طی هفتههای گذشته و با هماهنگی جناحهای دیگر شیعه، آن را سازماندهی کرد در همین راستا تعریف و تفسیر میشود. این مسألە نیز این واقعیت را به ما نشان میدهد که بنیاد روابط و تعاملات آمریکا با عراق که بر مبنای اقتصاد و امور نظامی شکل گرفته ضعیفتر از روابط ایران با عراق است که بر مبنای فرهنگ و روابط اجتماعی بنیاد نهادهاند. اما بیشک کورد و اعراب سنی موافق خروج نیروهای آمریکایی از عراق نیستند.
تصویب طرح خروج نیروهای خارجی در پارلمان عراق از سوی جناحهای شیعه و بدون در نظر گرفتن خواست کورد و اعراب سنی، این واقعیت را نشان میدهد که شیعههای عراق به اصول توافق ملی و مشارکت تمام اتنیکهای عراق در مسائل و امور حکومتی باوری ندارند و به نظر من، با پناه بردن شیعهها به دمکراسی فرقهای-اکثریت، سیستم فدرالی عراق را به سمت نابودی کشانده، و عراق به سمت یک سیستم مرکزگرا خیز برداشته است. اما باید گفت که خروج نیروهای آمریکایی از عراق به معنای قدرتیابی بیشتر جمهوری اسلامی ایران در عراق است و به همین خاطر در شرایط پیش آمده احتمالا آمریکاییها یکی از این سناریوها را در پیش خواهند گرفت: تدوین توافق جدیدی میان آمریکا و عراق بەگونهای که تعداد کمی از نیروهای آمریکایی در عراق باقی بمانند و سناریو دوم انتقال نیروهای آمریکایی به اقلیم کوردستان و مستقر کردن آنها در این بخش از کوردستان است که بیشک این امر بر مسائل و مشکلات میان بغداد و هولیر خواهد افزود. در این حالت اگر شرایط موجود به سمت جنگ پیش برود و آمریکا بدون توافق با بغداد، نیروهای خود را در اقلیم کوردستان مستقر کند، رهبران کورد باید از آمریکا طلب دریافت تضمینی محکم همچون استقلال کوردستان را داشته باشند.
اما سناریوی دیگری که از آن صحبت میشود، ایجاد یک کنفدراسیون عراقی، متشکل از کورد و سنی و شیعه است یا اینکه بار دیگر سیستم فدرالی عراق از نو بازتعریف شود و سنی و کورد در جبههای جغرافیایی و شیعه نیز سمت دیگر تا بدین ترتیب توازنی در این کشور آشوبزده برقرار شود. در هر دو حالت کنفدراسیون و فدراتیو، کورد میتواند از طریق جغرافیای سنیها بە کشورهای اردن و سعودیه وصل شود.
باسنیوز: اقلیم کوردستان چگونه باید با شرایط موجود روبرو شود و وظیفه رهبری کوردستان در این مرحله چیست؟
بابان الیاسی: کورد باید خود را از جنگ دور نگه دارد. اما اگر جنگی هم شکل بگیرد تمام کشورهایی که نیروهای جمهوری اسلامی در آن حضور دارند از سوی ایران مورد هجوم قرار میگیرد. هدف قرار دادن اقلیم کوردستان نیز یک پیام واضح از سوی ایرانیها دارد و آن اینکه، اقلیم کوردستان بخش لاینفکی از عراق است تا از این طریق بتوانند مانع از آن شوند که کوردستان به یکی از پایگاههای آمریکا برای حمله به ایران، بدل شود.
اگر منطقه دچار جنگ شود باید کشورهای خاورمیانه جبهه خود را مشخص کنند. از آن روی که از سال ١٩٩١ به این سو آمریکا نقشی اساسی در کوردستان داشته، جمهوری اسلامی همیشه در پی تضعیف موقعیت اقلیم کوردستان بوده، ولی با این اوصاف کورد مجبور است جبههای را انتخاب کند که از طریق آن بتواند منافع ملی خود را حفظ و از آن دفاع کند. اما اگر کورد بتواند آمریکا را به این قناعت برسانند که در این آشفته بازار، بیطرف باقی بماند، به نظر من بسیار خوب عمل کرده است. احتمال زیادی هم وجود دارد که از سوی آمریکا تحت فشار قرار گیرد که از کوردستان همچون یک پایگاه نظامی بهره ببرد، در این صورت به بخشی از ائتلاف ضد جمهوری اسلامی ایران بدل میشود. در چنین حالتی باید با شروطی مشخص این امر را قبول کند، آنهم ایجاد یک سیستم سیاسی که تهدیدات علیه کوردستان را بەشدت کاهش دهد. همانگونه که اشاره کردم چه جنگ روی دهد و یا نه، با قدرتگیری مرکز، سیستم فدرالی تضعیف میشود.
باسنیوز: بعد از موشکباران پایگاههای نظامیان آمریکایی توسط ایران، آرامشی وهمانگیز بر منطقه بال گسترانده است، آیا این آرامش قبل از جنگ است؟
بابان الیاسی: با کشتن قاسم سلیمانی، آمریکا قلب هلال شیعی را هدف قرار داده است. پیام خیلی واضح بود: دیگر هیچ سیاست تهاجمی علیه آمریکا و همپیمانانش در منطقه تحمل نخواهد شد. آنچه واضح است تصمیم کشتن قاسم سلیمانی تصمیمی احساسی و آنی نبوده، چنین تصمیمی در راستای استراتژی آمریکا، یعنی حفظ برتری نظامی آمریکا و کنترل منابع انرژی خاورمیانه است. خاورمیانه یک منطقه ژئوسیاسی بسیار مهم است، در واقع نقطهی تلاقی پیکان ابرقدرتهایی همچون آمریکا، روسیه و چین است. چین به مانند رقیب سرسخت آمریکا طی دهههای آینده، اقتصادش بەشدت به انرژی نیازمند است. اگر چه با کشتن قاسم سلیمانی، آمریکائیها سطح تقابل با ایران را یک گام بالاتر بردند، اما احتمال جنگ بسیار پائین است. چگونگی حملات ایران به پایگاههای نظامی آمریکا در عراق و نیز نحوه اظهارات مقامات ارشد هر دوطرف بعد از این حملات، نشان میدهد که هیچ یک از طرفین خواهان جنگ نیستند.
ایرانیها به دلیل انزوای بینالمللی و اقتصاد فروریخته، توان درگیر شدن در یک جنگ را ندارند. همچنین میدانند که احتمال پیروزی در جنگی علیه آمریکا و همپیمانانش، قریب به صفر است. از سوی دیگر، دونالد ترامپ نیز نمیخواهد که دست به ریسکی بزند که در انتخابات آتی ریاستجمهوری ایالات متحده، بازنده شود. از دیگر سو، احتمال پایان یافتن تنشها میان آمریکا و ایران بسیار پائین است، ایالات متحدهی آمریکا بەصورت جدی تأکید دارد که حداقل ایران در سه موضوع، سیاست رفتاری خود را تغییر دهد: دست کشیدن از برنامهی اتمی و ساخت سلاحهای کشتار جمعی، توقف برنامهی گسترش موشکهای بالستیک و پایان دادن به حمایت از گروهها و سازمانهای تروریستی در منطقه و جهان. جمهوری اسلامی نیز علیرغم تمام فشارهای بینالمللی و نیز گسترش نارضایتیهای داخلی تاکنون حاضر به قبول خواستهای آمریکا نشده است. همزمان با این مسألە، عراق نیز عمق استراتژیک ایران محسوب میشود، تا از این طریق ارتباط خود را با لبنان و سوریه حفظ کند و به دریای مدیترانه برسد. برای آمریکا نیز موقعیت عراق بسیار حائز اهمیت است، چونکه از این طریق است که میتواند به هلال شیعی پایان دهد. به همین خاطر احتمال دستیابی به یک توافق از سوی آمریکا و ایران بسیار ضعیف میباشد. وقوع جنگ نیز بسیار نامحتمل است و آمریکا در پی آن است که تنها از طریق فروپاشی اقتصاد جمهوری اسلامی، این رژیم را پای میز مذاکره بکشاند. با اینکه ترامپ هر از گاهی به بینیازی ایالات متحده به نفت خاورمیانه اشاره میکند، اما کنترل این منابع در شرایطی که با رقیبهای سرسخت و جدی همچون روسیه و چین روبروست، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. باید گفت که برای دهههای آینده نیز خاورمیانه اهمیت خود را همچنان حفظ خواهد کرد.